اماناله قراییمقدم؛ جامعهشناس گفت: هر چند که نوجوانی دوران پر فراز و نشیب و پر استرس به شمار میرود، اما به طور کلی نوجوانان عموما شادمانند و نسبت به خود نظر مثبتی دارند و به آینده امیدوارند. ولی اقلیتی نیز هستند که زندگی بر خواسته آنها نیست و با مشکلاتی مواجه هستند. اینها نوجوانانی هستند که به دلایلی از جامعه و ارزشهای آن احساس جدایی میکنند و از لحاظ عاطفی در انزوا به سر میبرند. این نوجوانان عموما از طبقه پایین جامعه و افرادی هستند که در معرض فقر و ناکامی اقتصادی و تبعیض بوده اند. البته این وضعیت در میان نوجوانان مرفه نیز ایجاد میشود و به شیوه گوناگون ابراز میشود. در هر حال چنین شرایطی باعث به وجود آمدن وضعیتی به نام " از خود بیگانگی" در نوجوانان میشود. از خود بیگانگی به این مفهوم به معنای رد و انکار ارزشهای اجتماعی و دوری و جدایی از دیگران است که از حد بدبینیهای معمول نوجوانان بسیار فراتر میرود.
وی گفت: روانشناسان از خود بیگانگی را به تجانس نداشتن بین رفتار فرد و نظام پاداشی جامعه، کشمکش و ستیز روانی، عدم رشد کافی من و من برتر، آسیبهای روانی و تجربههای دوران کودکی و سردر گمی در هویت شناسی والدین منسوب میکنند. از خود بیگانگی یعنی دشواری در آگاهی یافتن از موقعیت واقعی خود در روابط اجتماعی این حالت معمولا در جوامع صنعتی امروزی که روابط بیش از پیش پیچیده و سلسله مراتبی شده است به وجود میآید. ابعاد از خودبیگانگی عدهای از علمای معاصر تعریفی برای از خود بیگانگی ارائه کرده اند تا بتوانند معیارهایی را برای اندازه گیری ابعاد آن در نظر بگیرند.
قراییمقدم افزود: ملدین سیمون ابعاد از خودبیگانگی را در پنج عنصر مشخص و فهرست کرده است.
۱- ناتوانی و بی قدرتی: به حالتی گفته میشود که نوجوان احساس بی قدرتی و بی اختیاری نموده و قادر به تحت تاثیر قرار دادن محیط اجتماعی خود نیست.
۲- پوچی: نوجوان در چنین حالتی در باورها و عقاید خود دچار ابهام میشود و نمیتواند به چیزی اعتقاد داشته باشد. به عبارت دیگر، انتظار چندانی از رضایت بخش بودن رفتار خود در آینده ندارند.
۳- بی معیاری: وقتی نوجوان احساس میکند برای رسیدن به اهداف ارزنده خود نیاز به وسایل نامشروع دارد یا واکنشهایی غیر منطقی ممکن است او را به هدف نزدیکتر سازد.
۴- انزوا: زمانی که نوجوان احساس کند که با ارزشها و معیارهای جامعه خود بیگانه است، در این هنگام شخص خود را با آنچه از نظر جامعه ارزشمند و دارای اعتبار است، هم جهت نمییابد.
۵- جدایی از خویشتن: این نوع بیگانگی بیانگر حالت نوجوانی است که کار میکند بدون آنکه به ارزش واقعی کار خود واقف گردد. در چنین حالتی شخص فرصت لازم برای ابداع و ابتکار را از دست میدهد و به نوعی احساس انزجار از روابط اجتماعی گرفتار میشود.
سرمایه گذاری بیشتر در جهت تقویت سازمانها و جریانهای فرهنگی اصیل، و ایجاد زمینههای مناسب برای فعالیتهای داخل و خارج از مدرسه برای نوجوانان و جوانان از روشهای موثر در پیشگیری از این مشکل میباشد.
این جامعهشناس گفت: برای پیشگیری و درمان از خود بیگانگی راههای زیر پیشنهاد میشود.
۱- فراهم کردن زمینههای رشد عقلی و روحی دانش آموزان تا والدین و مربیان بتوانند در راه تربیت صحیح آنها همت گمارند. زیرا علت این مشکل ناشی از تربیت ناسالم نوجوانان است.
۲- آشنایی با برخورد و پیشامدهای احتمالی و اتفاقات ناگوار زندگی از طریق آگاهی دادن و ارائه اطلاعات به نوجوانان و جوانان برای تصمیم گیریهای واقعی، عقلانی و کمک گرفتن از دستورات و تعالیم الهی که موجب بازگشت انسان به خویشتن و کسب دانش و آگاهیهای لازم در بسیاری از زمینهها میشود.
۳- احساس تنهایی در نوجوانان به علت عدم یادگیری در مورد برقراری روابط مطلوب با دیگران است؛ لذا آموزش برقراری روابط مناسب و شایسته به نوجوانان ضرورت دارد.
۴- سرمایه گذاری بیشتر در جهت تقویت سازمانها و جریانهای فرهنگی اصیل، برای ایجاد زمینههای مناسب برای فعالیتهای داخل و خارج از مدرسه برای نوجوانان و جوانان فراهم شود.
نظر شما